دوستان سلام چند شب پیش که بیمارستان کشیک بودم نزدیک ساعت ۳ شب، تازه نیم ساعتی بود خوابیده بودم که تلفن اتاقم زنگ زد: مامای اتاق معاینه بود. "خانم دکتر بیمار باردار ۳ قلو ۳۱ هفته با درد و آبریزش اومده" گفتم "بستریش کنید کارهای اولیه ش انجام بشه" ۵ دقیقه بعد تلفن اتاقم مجدد زنگ زد: "خانم دکتر اون ۳ قلو که گفتم معاینه ش کردم دهانه رحمش ۴ سانت بازه......" گفتم "سریع بفرستینش اتاق عمل منم همین الان میرم...." با اینکه ساعت ۳ شب بود و از صبح کشیک شلوغی رو داشتم ولی شوق ۳قلو ها خوابو از چشمام دور می کرد. چندین بار ۲قلو و حتی ۳قلو داشتم ولی نمیدونم چرا هربار خودمم براشون کلی ذوق میکنم. توی اتاق عمل همه در حال جنب و جوش بودن. انگار به جای...